رویکرد آر ای بی تی REBT که مخفف شدهی عبارت Rational emotive behavior therapy است؛ در اوایل دههی 1950 توسط آلبرت الیس Albert Ellis بنیانگذاری شد. ترجمهی نام کامل فارسی این رویکرد رفتار درمانی عقلانی هیجانی است که اولین رویکرد در حوزهی هیجانی شناختی در دنیا به حساب میآید. در اینجا هر آنچه برای آشنایی با این رویکرد درمانی نیاز هست را بیان میکنم و اگر مطالب این صفحه را به آرامی و با تفکر عمیق بخوانید در انتها دید کاملی نسبت به این رویکرد خواهید داشت. لطفا به دو نکته توجه داشته باشید ابتدا اینکه من وقتی این رویکرد را بررسی میکردم این نکته را متوجه شدم که بسیاری از منابع که REBT را پوشش میدهند شاید کمی سوگیری دارند و آن را بهترین رویکرد رواندرمانی میدانند. نکته بعد اینکه REBT نکات زیادی دارد اما من چون دوست دارم تمامی محتواهای وبسایت خانم روانشناس را خودم بنویسم کمی زمان میبرد تا تمامی نکات را بنویسم پس خوشحال میشوم متناوب به این صفحه سر بزنید و آپدیتها را ببینید چون من همواره اینجا را بروزرسانی میکنم.
بنیان گزار رفتار درمانی عقلانی هیجانی یا REBT
این رویکرد کاملا رهنمودی و معلم محور است و سرعت بالایی دارد و به نسبت سایر رویکردهای روانکاوی اقتدار درمانی بسیار بیشتری دارد؛ پس در اینجا با رویکردی روبه رو هستیم که جدی است و به بیانی خودمانی میتوان گفت که REBT درمانی دردناک است!
در سال 1957 الیس کتاب بسیار قدرتمندی نوشت که منبع کار تمامی روانشناسان شناختی از ابتدا تا به امروز بود. او ابتدا رفتار درمانی کار کرد؛ اما از جنس رفتار درمانی راضی نبود و بعدها متوجه شدیم که در رفتاردرمانی تاکیدی بر هیجان نمیشود و شاید این نارضایتی آلبرت الیس هم از همین موضوع بود که آرام آرام شکل تازهای گرفت. الیس بیان کرد که گاهی حتی مراجع علت مشکل و درد خود را میداند اما ما کاری برای درمان او انجام نمیدهیم و همین میشود که جلسات درمانی طولانی و طولانیتر میشود و من به شدت مبتنی بر اثربخشی هستم.
فراموش نکنیم که در روانکاوی جنس درمان هیجان است و اولین فردی که در زمینهی هیجان صحبت کرد فروید بود. در سال 1967 سایر روانشناسان شروع به کپی کردن از نظریات آلبرت الیس میکنند اما به الیس انتقاد داشتند که درمان تو خیلی عقلانی یا منطقی است. دلیل این موضوع آن بود که روانشناسان در آن زمان حرف E را در نظر نمیگرفتند که مخفف احساسات است.
آلبرت الیس بیش از هرچیز به ارادهی آزاد معتقد بود پس از سال 1967 که برای اولینبار REBT بیان شده و تا سال 1992 دستخوش تغییرات بسیار بزرگی شد. در سال 2007 آلبرت الیس فوت کرد و بزرگترین حسرت زندگی او وقت کافی نداشتن برای پژوهش بود.
درمان REBT درمان افراد باهوش است پس اگر فکر میکنید زمان کافی برای مطالعه و تمرین ندارید این رویکرد برای شما به عنوان یک روانشناس مناسب نیست اما به عنوان یک مراجع خوب است بدانید که REBT روشی بسیار فوقالعاده در درمان است. شاید خوب باشد که همینجا کمی با آلبرت الیس آشنا شوید تا در صفحهای مجزا به زندگی پربار وی بپردازم.
آلبرت الیس بنیانگزار REBT که بود؟
آلبرت الیس یک روانشناس تأثیرگذار بود که رفتار درمانی عقلانی هیجانی را توسعه داد. او نقشی حیاتی در انقلاب شناختی که در زمینهی روان درمانی رخ داد، ایفا کرد و بر ظهور رویکردهای شناختی-رفتاری به عنوان یک درمان تأثیر گذاشت. طبق یک نظرسنجی از روانشناسان حرفه ای، الیس بعد از کارل راجرز و درست جلوتر از زیگموند فروید، به عنوان دومین روان درمانگر تأثیرگذار در رتبه بندی قرار گرفت.
آلبرت الیس در 27 سپتامبر 1913 در پیتسبورگ، پنسیلوانیا، به عنوان بزرگترین فرزند از سه فرزند خانواده به دنیا آمد. او بعداً پدرش را فردی بیعلاقه و مادرش را از نظر عاطفی دور توصیف کرد. از آنجایی که والدینش به ندرت در کنار او بودند، او اغلب خود را در موقعیت مراقبت از خواهر و برادر کوچکترش میدید.
الیس در طول دوران کودکی خود اغلب بیمار بود. بنا بر اسناد موجود، او بین 5 تا 7 سالگی هشت بار در بیمارستان بستری شد. یکی از این بستری شدن در بیمارستان حدود 10 ماه به طول انجامید و در این مدت والدین او به ندرت به ملاقات او میرفتند یا به او آرامش و حمایت میدادند.
شاید برای شما جالب باشد که بدانید آلبرت الیس آدم بددهنی بود و واژهتراشیهای خوبی داشت به همین خاطر مفاهیم و واژههایی عالی به روانشناسی افزود. لطفا برای کسب اطلاعات جامع درباره آلبرت الیس روانشناس بزرگ و معروف از صفحه ارجاعی دیدن کنید.
ریشه رویکرد رفتار درمانی عقلانی هیجانی
جالب است بدانید که بسیاری از بزرگان روانشناسی که به خودی خود رویکردهای مستقل دارند مانند ویلیام گلسر که تئوری انتخاب را از او داریم ریشهی کارشان از آلبرت الیس بود. پس به اشتباه تصور نکنید که این موضوع برعکس بوده است. انتخابهایی که در تئوری انتخاب بیان میشوند خالی از هیجان هستند و این موضوع را نباید از یاد ببریم. در تئوریهای رفتارگرایی و گلسر انسان موجودی یگانه و منحصربه فرد است و هرطور به آن یاد بدهیم یاد میگیرد. پیروان گلسر معتقد هستند که انسان در ابتدا دچار جبر است و بعد از بزرگ شدن خودش میتواند انتخاب کند. (بسیار مهم است که تفاوت رفتارگرایان و پیروان REBT را بدانیم به همین دلیل در اینجا بیان میشود).
انسانگرایان میخواهند انسان را رشد بدهند، روانکاوان میخواهند انسان را به تعادل برسانند (به گذشته و ناخودآگاه توجه دارند و جبرگرای محیطی هستند و به طبیعت و تربیت باهم اهمیت میدهند) و رفتارگرایان به رشد و تعادل باهم اعتقاد دارند.
فلسفهی معتقدان به شناخت: افرادی که الیس و ژان پیاژه و جورج کلی معتقد هستند و پیروی آنها محسوب میشوند، به ارادهی ساده و آزاد معتقدند و تربیت و طبیعت و حال (به گذشته کار ندارد) و خوشبینی و رشد معتقدند.
فلسفهی REBT چیست؟
این فلسفه را باید بدانید و مهمترین بخش آر ای بی تی است پس خوب توجه کنید. به ارادهی آزاد معتقد هستند همچنین این که انسان موجودی عاقل است (عقلانیت)؛ انسان موجودی کلی نگر و قانونمدار بوده و تغییرپذیر و موجودی ذهنی است (انسان چیزی جز باورهایش نیست). انسان موجودی کنشگر بوده و نامتعادل است که ما میخواهیم انسان را به تعادل و به رشد برسانیم. انسان مخالف هرنوع تعصب بوده و معناگراست (سوار بر استعاره هستیم و باید به اطراف دقت زیادی داشته باشیم). در نهایت انسان نادان است و ما میخواهیم او را دانا کنیم و REBT مستقیم صحبت میکند.
در REBT سوالات سقراطی وجود دارد و باید بدانیم که چه سوالاتی بپرسیم. پیروان این رویکرد معتقد هستند که اتفاقات نیستند که ما را خوشحال یا ناراحت میکنند این خود ما هستیم که خودمان را خوشحال یا ناراحت میکنیم؛ پس هدف زندگی کردن باید معطوف به خود زندگی باشد.
نکته مهم در رفتارگرایی کلاسیک
رفتارگرایی کلاسیک به معنای فراخوانی رفتار است و باید این موضوع را هم در نظر داشته باشید. ما رفتار را فرا میخوانیم. هرجا از وعده دادن استفاده کردیم یعنی در حال استفاده از رفتارگرایی کلاسیک هستیم.
شکلدهی رفتار مهم است و ما رفتاری که به سوی هدف ما هست را تقویت میکنیم. توجه داشته باشید که وعدهی بیهوده ندهیم و همیشه وعده و عمل تناسب داشته باشند.
کنشگر: برای مثال ما دوست داشتیم که فرزند ما به بزرگترها سلام کند. رفتار خوب را تقویت میکنیم یعنی ما عمل میکنیم وعدهی دروغ میگوییم؛ برای مثال والدین یک قدمی که کودک به سمت بزرگترها میرود را تقویت میکنند. به عبارت دیگر رفتارها کم کم اختصاصیتر میشوند.
همهی رفتارها باید با شیب ملایم انجام شوند و یکدفعه نباید انجام شوند (برای مثال تغییر کودک برای فحش ندادن). در REBT یک تلنگر درست میزنیم و فرد خودش متوجه موضوع میشود.
آنچه باید درباره REBT بدانیم؟
ما به عنوان روانشناس منتظر میشویم، مداخلات انجام میدهیم تا رفتار شکل بهتری پیدا کند.
شیوه های تقویت
1. شیوههای تعداد
2. شیوههای مبتنی بر زمان (زمان مشخص دارد)
3. تقویت سهمی (ترکیب دو مورد بالاست.)
هر تفکری که تک بعدی و دوگماتیک هست به دنبال کنترلگرایی است. (زمانی که کم کم انسان از کودکی تا بزرگی کنترل میشود ابتدا کودک از دزد ترسانده میشود و در نهایت از معنویت و …)
باید به این نکته توجه کنیم که ما چقدر باورهای غیرواقعی داریم که آنها را به اشتباه (الکی) برای خودمان ارزشمند کردیم و دور آنها لایههای ارزشی کشیدیم. ما در REBT این لایههای کم کم کنار میزنیم و به ارزش طرف یک ضربه میزنیم و خارج میشویم.
ممکن است روزانه افراد بسیاری از کنار عقاید ما رد شوند و ما به آنها کاری نداشته باشیم. فراموش نکنیم که در REBT بر این باور هستیم که هدف باور هدایت عمل است. انسان جایز الخطاست (ما باید اشتباه کنیم) و کار مغز ما قضاوت کردن است و جمله بیایید قضاوت نکنیم اشتباه است چون کار مغز ما قضاوت بوده و جمله درست میتواند این باشد که بیایید با بیشترین دیتا و در زمان مناسب قضاوت کنیم. ما در REBT معتقدیم واقعیت نمود حقیقت است.
رسیدن به باور افراد کار سختی است چون افراد برای باور خود جان میدهند. حقیقت عصارهی همه چیز است و همیشه یکی است؛ اخلاق جهان شمول نیز ثابت است؛ برای مثال روانشناس در تمامی دنیا باید به یک گونه عمل کنند و نباید به مراجع دست بزنند. ما در تمامی جوامع اخلاق نامتعارف داریم.
همهی ما دچار باورهایی هستیم که فکر میکنیم حقیقت است اما واقعیت هستند ما باید بین حقیقت و واقعیت تفاوت قائل شویم.
باورها را باید زیر سوال ببریم برای مثال آیا ماست سفید است؟ اصلا سفید چیست؟ آیا ماست سفید است یا ما آن را سفید میبینیم؟ یاد بگیرید در REBT همهی باورها زیر سوال ببریم. در ابتدا ما معتقدیم ماست سفید است اما با سوالهای درست فرد به این نتیجه میرسد که نمیداند ماست چه رنگی است یا جوابهایی از این دست.
ما در REBT میخواهیم به شاید برسیم. ما انسانها نادان هستیم و در حال رفتن به سمت واقعیت هستیم.
آنچه که از دنیای موازی میدانیم این را میبینیم که این هیچ نیست یا این همه چیز است. حالا ذهن ما آمادگی دانستن این نوع افکار را دارد.
برای مثال چرا یک زمانی در کنار خونهها طویله بود؟ چون ما در بینایی و بویایی ضعف داریم اما حیوانات زودتر ما حس میکنند. باید به ابعاد فیزیکی زندگی فکر کنیم. آیا ممکن است که ما اگر از بینایی یا شنوایی دیگری برخوردار بودیم چیزهای دیگری میتوانستیم ببینیم؟ در REBT باید به این موضوعات فکر کنیم.
یک کلمه در تمامی حرفهایمان ثابت است که آن باور است چون مبنای هدایت عمل ماست.
ما در REBT با واقعیت کار داریم و واقعیتی که منعطف باشد زندگی ما را نجات خواهد داد.
باورها در رویکرد روانشناسی REBT
یک لایهای هست که میاد روی باورها که بر اساس نیازهای شخصی و بقای ماست اما بخشی که به صورت ارزشی دور آنها را میگیرد. فروید میگفت سوپر ایکو که جنس آن هیجان است چون با هیچ استدلالی نمیتوان از آن رد شد. هیچ منطقی پشت بسیاری از باورهای ما نیست اما عقلانیت پشت آن است برای مثال ما به حرف پزشکان گوش میدهیم و دلیل تجویز او را نمیپرسیم.
وقتی دربارهی باور صحبت میکنیم فقط هیجان است.
نیاز در REBT:
هر نیاز واقعی که کارآمدی داشته باشد. ما میخواهیم مردم احساس خوبی داشته باشند؛ بنابراین اگر باور جایگزین نداریم نباید باور انسانها را از آنها بگیریم. (ما در اتاق درمان با ادبیات مراجع صحبت میکنیم). ما به افراد رسوخ نمیکنیم مگر اینکه به باور او دست پیدا کنیم.
B در رویکرد روانشناسی REBT چیست؟
ابتدا باید بدانیم باور عقلانی چیست؟
o عقلانیت باید پرکتیکال، اکسپریمنتال (تجربی)، فانکشنال و لاجیکال (منطقی) باشد. عقلانیت باید هر 4 مورد را داشته باشد.
باور باید عملی باشد برای مثال نوجوانانی که میخواهند باهم ازدواج کنند از پسر میپرسیم چطور میخواهی زندگی را تامین کنی؟ جوابهای غیرواقعی میدهد برای مثال میگوید 2 میلیون و 500 هزار تومان دارم. میگوییم اگر 2 و 500 که داری رو از دست دادی چی؟ اگر دوستت به تو پول قرض نداد چی؟ (این رویاست واقعی و عملی نیست).
تجربی: برای مثال پدر مادربزرگهای قدیم وقتی دختر یا پسرشان قهرخانه خانهی آنها میرفت به حرف او به صورت تنها گوش نمیدادند و میگفتند باید دو نفره بیایید و صحبت کنید چون تجربه داشتند.
منطق: کدامیک از شما پدر مادرتون با گوشی هوشمند کار نمیکند؟ منطق آنها چیست؟ میگویند این موارد آشغال است؟ آنها اشتباه نمیگویند فقط منطق ما باهم متفاوت است. اگر همه چیز بر اساس منطق تو بود وقتی اطلاعات تو به روزتر و بهتر بود بالاتر از پدر مادرت هستی. پس B باورهای ماست که به رفتار تبدیل شده لطفا به عکس دقت کنید.
باور معقول در رویکرد روانشناسی REBT چیست؟
در رویکرد روانشناسی REBT باور معقول مهم است. در باور عقلانی یا معقول یک اتفاقی رخ میدهد اگر باور فرد عقلانی باشد پیامد عقلانی میدهد.
- باور عقلانی منعطف غیر افراطی است.
- منطبق بر واقعیت است.
- منطقی است.
- پیامدهای کارآمد دارد و باعث هول دادن شما به سمت جلو است.
- باید برای اهداف تو مفید باشد.
- باور به پذیرش خود و دیگران دارند.
*برای اطلاعات بیشتر کتاب ضیافت افلاطون را بخوانید.
انواع باورهای عقلانی در رفتار درمانی عقلانی هیجانی:
ترجیحات غیرمتعصبانه (توقع و ترجیح کلمات مهمی هستند که باید به آنها توجه کنیم که زندگی ما باید براساس ترجیحات ما باشد).
ما اغلب شناخت پخته داریم و احساسات ناپخته که علت اصلی آن عدم آموزش برای پخته شدن احساسات است. ما باید همواره اجازه بدهیم که هیجانات از ما عبور کنند.
چیزی که پایهی شناختهای ماست، چیزی جز هیجانات ما نیست و اگر از این زاویه به موضوع بنگرید احتمالا شما هم موافق هستید. پس هیجان را باید رشد بدهیم و نتیجه میگیریم که مدارس ما نیز باید مبتنی بر هیجان باشند که متاسفانه در ایران مبتنی بر شناخت (دادن اطلاعات) هستند. اصل لیمپیک سیستم است که در مدارس ما از آن کاری که باید کشیده نمیشود. متاسفانه ایموشن و احساسات را هم نادیده میگیریم که فرزندان ما نمیتوانند آن را نادیده بگیرند؛ اینطور است که ما وقتی بزرگ میشویم نمیتوانیم احساساتمان را کنترل کنیم (نمونه رانندگی و جدالهای آن در ایران).
عقلانیت یعنی امتزاج بین منطق و هیجان، هیجان کاوری بر منطق است؛ به عبارت دیگر ما دائما باید اجازه بدهیم که هیجان از ما عبور کند. هیجان به میگوید که چه چیزی را یاد بگیریم یا نگیریم. احساس باید سوار بر منطق باشد.
توجه داشته باشید که هیچ چیزی موقعیتی ارزش ندارد و باید اصل موضوع را درست کنیم برای مثال وقتی بگوییم اگر امروز تولد من است فقط امروز باید خوشحال باشم. آدمهایی که موقعیتی هستند به این موضوع که الان فلان موقعیت است و باید حتما فلان اتفاق رخ بدهد خیلی توجه میکنند به این دلیل است که میزان خاطرهبازی آنها در زندگی کم است. (میزان گردش هیجان در زندگی آنها کم است) اگر هیجانات درست باشد ما دیگر فاجعه درست نمیکنیم.
آدمهایی که عقلانی هستند باورهای زیادی از ناکامی دارند یا به عبارتی دیگر اگر ناکام باشند همیشه میپذیرند و شکست خوردن هیچوقت برای آنها معنای داغون شدن ندارد و پایان همهچیز ندارند و تحمل بالایی در ناکامی دارند.
جالب است این مثال را هم بشنوید، آدمی که گران فروشی میکند میدانید کیست و چه ویژگیهایی دارد؟ او میبیند که همسایهی او با سود کم توانسته مشتریان زیادی به خود جلب کند اما او نمیخواهد با سود کم کار کند پس وقتی یک مشتری میآید او همان یک مشتری را میگیرد و گرانفروشی میکند تا همه سودش را از او بگیرد. در این حالت انصاف زمانی است که شما سود کم داشته باشید و گردش مالی بالا داشته باشید. حالا این مثال را در زندگی خود بیاورید؛ انصاف آن زمانی است که در همه زمان به فرد یا افرادی که دوستشان داریم ابراز علاقه میکنیم و دیگر نیاز نیست که حتما یک مناسبت خاصی باشد. ذهنهای قهرمانپرور به دنبال مناسب خاص هستند و دنبال یک چیزی میگردند.
باور عقلانی را در نظر داشته باشید غیر انعطافپذیر است، ترجیح است و باور غیر فاجعهساز است و خیلی آسان هم نمیگیرد. برخی ذهنها از هرچیزی فاجعه میسازند و باور سندیتگرایی دارند.
ماستوربیشن در رویکرد رفتار درمانی عقلانی هیجانی
در رویکرد رفتار درمانی عقلانی هیجانی یک کلمه داریم “ماستوربیشن” musterbation یا باید اندیشی یعنی فرد با یک موضوعی خیلی ارضاع میشود و حال میکند؛ یعنی چه؟ برای مثال یک فرد سالها افسرده میشود و به دلیل این که پدر و مادرش با فاضله هم فوت شدند به دلیل افسردگی به روانشناس مراجعه می کند. با کند و کاو متوجه میشویم که این فرد با افسردگی خود و توجهی که از این راه میگیرد خیلی حال میکند. یعنی با باورها انقدر حال کند که ارضاع شود که این تفکرات مازوخیسم است. پیشنهاد میشود برای درک بیشتر این موضوع سریال Grey’s Anatomy را ببینید.
درمانگر خوب آر ای بی تی چه ویژگی هایی دارد؟
- با جایی از بدن خود ور نرود که نشان دهنده اضطراب است.
- بهتر است صندلی چرخدار نباشد.
- تکان های بیش از اندازه نباید داشته باشد.
- زشت و کریه نباشید.
- آرایش غلیظ نداشته باشید.
- زاویه نشستن مراجع و درمانگر مستقیم نباشد و باید اجازه بدهیم مراجع بتواند نگاه خود را بدزدد.
- خیلی نزدیک نباشیم و خیلی هم دور نباشیم (یک مترو نیم تا دو متر فاصله خوب است).
- دستمال کاغذی را نزدیک مراجع قرار بدهد.
- ساعت را در دید مراجع نگذارد. (چون روانشناس باید اتاق را کنترل کند)
- درمانگر پشت میز ننشیند.