یادگیری تعاریف متنوعی دارد اما بر این موضوع توافق نظر وجود دارد که یادگیری یک تغییر نسبتا دائمی در رفتار است که ناشی از تجربه‌ی هر فرد است. باید توجه داشته باشیم که یادگیری از متغیرهای مختلف زیستی، فرهنگی، اجتماعی و عاطفی نیز تاثیر می‌پذیرد.
چند نظریه مختلف برای توضیح نحوه یادگیری انسان‌ها در روانشناسی وجود دارد که مهم‌ترین و اصلی‌ترین آنها عبارتند از:
نظریه یادگیری رفتاری | Behavioral learning theory
نظریه یادگیری شناختی | Cognitive learning theory
نظریه یادگیری سازنده گرا | Constructivist learning theory
نظریه یادگیری اجتماعی | Social learning theory
تئوری یادگیری تجربی | Experiential learning theory
این بخش از وبسایت خانم روانشناس به بررسی این نظریه‌های یادگیری می‌پردازم با من همراه باشید تا با انواع نظریه‌های یادگیری آشنا شویم. این صفحه برای دانشجویان روانشناسی، والدین و روانشناسان و افرادی که به موضوع روانشناسی یادگیری علاقمند هستند مناسب است.

نظریه های یادگیری در روانشناسی

نظریه های یادگیری رفتاری

در اوایل قرن بیستم، بسیاری از روانشناسان به طور فزاینده‌ای تلاش کردند تا روانشناسی را علمی‌تر کنند. این روانشناسان که امروزه آنها را با برچسب رفتارگرایان می‌شناسیم اینطور استدلال کردند که روانشناسی فقط به مطالعه چیزهایی نیاز دارد که می توانند اندازه‌گیری و کمی سازی شوند و ما باید این کار را انجام بدهیم تا روانشناسی را علمی‌تر کنیم.
در همین راستا چند تئوری رفتاری مختلف به وجود آمدند تا چگونگی و چرایی رفتار افراد را توضیح بدهند. تئوری‌های رفتاری بر تأثیرات محیطی بر فرآیند یادگیری متمرکز هستند. منظور از تأثیرات محیطی گروه‌ها، تقویت‌های محیطی و مجازات‌ها هستند.

یادگیری از طریق گروه‌ها

شرطی‌سازی کلاسیک نشان می‌دهد که یادگیری زمانی اتفاق می‌افتد که ارتباطی بین یک محرک خنثی قبلی و یک محرک طبیعی ایجاد شود. در آزمایشاتی که توسط فیزیولوژیست روسی ایوان پاولوف Ivan Pavlov انجام شد، یک محرک طبیعی (غذا) با صدای زنگ را هماهنگ کردند. سگ‌ها به‌طور طبیعی در پاسخ به غذا، بزاق ترشح می‌کنند، اما پس از تداعی‌های متعدد، سگ‌ها تنها با صدای زنگ، بزاق ترشح می‌کردند و نتیجه آزمایش این شد که سگ‌ها به صدای زنگ شرطی شده بودند و آن را معادل آمدن غذا می‌دانستند. این مثال بسیار معروفی است که اغلب ما روانشناسان شرطی‌سازی کلاسیک را با آن یادگرفتیم.

در شرطی سازی کلاسیک:

  • یادگیری با ایجاد ارتباط بین محرک های طبیعی و یک محرک خنثی قبلی رخ می‌دهد.
  • محرک خنثی باید بلافاصله قبل از محرک طبیعی رخ دهد.
  • بر رفتارهای خودکار و طبیعی متمرکز است.

یادگیری از طریق تقویت

شرطی سازی عامل نوعی یادگیری تداعی است که شامل تقویت یا تضعیف یک رفتار با استفاده از تقویت یا تنبیه می‌شود؛ یعنی چی؟
شرطی سازی عامل Operant conditioning اولین بار توسط روانشناس رفتاری اسکینر B.F. Skinner توصیف شد به همین خاطر گاهی اوقات به آن شرطی سازی اسکینر و شرطی سازی ابزاری نیز گفته می شود. اسکینر معتقد بود که شرطی سازی کلاسیک به سادگی نمی‌تواند همه انواع یادگیری را توضیح دهد و بیشتر علاقه مند به یادگیری نحوه تأثیرگذاری پیامدهای اعمال بر رفتارها بود.
مانند شرطی‌سازی کلاسیک، شرطی‌سازی عامل بر تشکیل گروه‌ها متکی است. با این حال، در شرطی سازی عامل، بین یک رفتار و پیامدهای آن رفتار نیز ارتباط برقرار می‌شود.

در شرطی سازی عامل:

  • یادگیری زمانی اتفاق می‌افتد که رفتارها با تقویت یا تنبیه دنبال شود.
  • پیامدها باید به سرعت رفتار را دنبال کنند.
  • بر رفتارهای داوطلبانه تمرکز می‌کند.

پس وقتی رفتاری منجر به نتیجه مطلوب شود، احتمال تکرار آن رفتار در آینده بیشتر می شود. اگر اقدامات منجر به نتیجه منفی شود، احتمال این رفتار کمتر می‌شود.

نظریه رفتاری یادگیری

نظریه های یادگیری شناختی

رویکرد شناختی یادگیری Cognitive learning theories بر چگونگی کمک، توجه، حافظه و پردازش اطلاعات در کسب دانش متمرکز است. یکی از شناخته شده‌ترین نظریه‌های یادگیری شناختی، نظریه رشد شناختی پیاژه Piaget است. پیاژه چهار مرحله از رشد فکری را که در دوران کودکی رخ می دهد توصیف کرد.

این چهار مرحله توضیح می‌دهد که چگونه کودک درباره جهان یاد می‌گیرد و اطلاعات را پردازش می‌کند.
مرحله حسی حرکتی: در این دوره از رشد شناختی، کودکان در درجه اول از طریق حواس خود با جهان آشنا می‌شوند.
مرحله قبل از عملیات: این مرحله با ظهور زبان و یادگیری از طریق بازی وانمودی مشخص می‌شود.
مرحله عملیات بتن: در این دوره، بچه‌ها شروع به استفاده از منطق می‌کنند، اما هنوز به طور کاملا ملموس به دنیا فکر نمی‌کنند.
مرحله عملیات رسمی: در این مرحله، بچه ها شروع به استفاده از استدلال قیاسی می‌کنند و می‌توانند ایده‌های انتزاعی و فرضی را درک کنند.

نظریه یادگیری شناختی

نظریه های یادگیری سازنده گرا

رویکرد سازنده‌گرایانه به یادگیری Constructivist learning theories، یادگیرندگان را به‌عنوان شرکت‌کنندگان فعال در فرآیند توصیف می‌کند که در ساخت دانش آنها نقش دارند. نظریه های سازنده گرایی یادگیری تحت تأثیر کار روانشناس لو ویگوتسکی Lev Vygotsky بود. خوب است همینجا بدانید که نظریه اجتماعی-فرهنگی ویگوتسکی بر اهمیت همکاری و تعامل اجتماعی در فرآیند یادگیری تاکید کرد.
دو مفهوم مهم تئوری های یادگیری سازه گرایی عبارتند از دیگری آگاه تر و منطقه توسعه نزدیک:
سایرین آگاه تر: ویگوتسکی دیگران داناتر را به عنوان هر کسی که سطح درک یا توانایی بالاتر از یادگیرنده داشته باشد توصیف کرد. در اینجا دیگران اغلب می‌تواند یک معلم یا بزرگسال باشند، اما می‌تواند به همسالان یا یک وظیفه یا فرآیند خاص هم اشاره کند.
منطقه توسعه نزدیک: ویگوتسکی منطقه توسعه نزدیک را به عنوان محدوده‌ای از دانش یا توانایی توصیف کرد که یک فرد می‌تواند در آن با کمک دیگران آگاه‌تر نشان داده شود، اما او هنوز قادر به انجام کار به صورت مستقل نیست. گسترش تدریجی این منطقه به این صورت است که مردم چگونه می‌توانند مهارت های خود را در طول زمان بیاموزند و بهبود بخشند.

نظریه یادگیری سازنده گرا

نظریه های یادگیری اجتماعی

روانشناس آلبرت بندورا Albert Bandura گفت که بیشتر یادگیری از طریق مشاهده صورت می‌گیرد. او معتقد بود که کودکان اعمال اطرافیان خود به ویژه مراقبان و خواهران و برادران را مشاهده و سپس این رفتارها را تقلید می‌کنند.

در یادگیری اجتماعی:

  • یادگیری از طریق مشاهده رخ می‌دهد.
  • مشاهدات همیشه در حال انجام هستند.
  • بر تعامل بین تأثیرات اجتماعی، شناختی و محیطی تمرکز دارد.

باندورا در آزمایش معروف خود در مورد عروسک بوبو نشان داد که چگونه می‌توان کودکان را به تقلید حتی اعمال منفی سوق داد. کودکانی که ویدئویی از ضرب و شتم یک عروسک بزرگ بادی توسط یک بزرگسال را تماشا می‌کردند، در زمانی که فرصت داده می‌شد، احتمال بیشتری داشت که این اقدامات را کپی کرده و این عمل را انجام بدهند.
بندورا خاطرنشان کرد که یادگیری چیزی لزوماً منجر به تغییر رفتار نمی‌شود. کودکان اغلب چیزهای جدیدی را از طریق مشاهده می‌آموزیم، اما ممکن است تا زمانی که نیاز یا انگیزه استفاده از اطلاعات را نداشته باشیم از آن رفتار استفاده نکنیم.

نظریه یادگیری اجتماعی

نظریه های یادگیری تجربی | Experiential learning theories

این نظریه یادگیری بر یادگیری از طریق تجربه عملی متمرکز است. این نظریه به طور رسمی توسط روانشناس دیوید کولب David Kolb ارائه شد، اما تحت تأثیر کار نظریه پردازان دیگر، از جمله ژان پیاژه و جان دیویی ohn Dewey قرار گرفت.
از نظر کلب، یادگیری تجربی چهار مرحله دارد. دو مورد اول، مفهوم سازی انتزاعی و تجربه ملموس، به نحوه درک افراد از تجربیات مربوط می‌شود. دو مورد آخر، آزمایش فعال و مشاهده تأملی، به چگونگی تغییر تجربیات افراد اشاره دارد.

نظریه یادگیری تجربی

نماهای مدرن

لطفا توجه داشته باشید که چنین نظریه هایی معمولاً به صورت مجزا مورد استفاده قرار نمی‌گیرند. در عوض، مربیان و روانشناسان مدرن از بخشی از اطلاعات در بین انواع نظریه ها استفاده می‌کنند تا راهبردهای آموزشی مؤثر و مداخلات روانشناختی را توسعه دهند که به افراد کمک می‌کند مهارت ها و دانش جدیدی کسب کنند.
برای مثال، در حالی که رویکردهای رفتاری دیگر مانند گذشته غالب نیستند، اما همچنان نقش مهمی در محیط های آموزشی و درمانی ایفا می‌کنند. فرض کنید معلمان به استفاده از استراتژی‌های رفتاری مانند تقویت مثبت و اقتصاد نشانه‌ای برای کمک به شکل‌گیری فرآیند یادگیری ادامه می‌دهند.
هدف از یادگیری بیشتر در مورد این نظریه‌های یادگیری، کمک به انطباق مداخلات آموزشی و درمانی برای مطابقت با نیازهای فرد است.

خلاصه

تئوری‌های یادگیری رفتاری، شناختی، سازنده، اجتماعی و تجربی از شناخته شده‌ترین و تأثیرگذارترین نظریه‌های روانشناسی هستند. چنین نظریه‌هایی در تأثیرگذاری بر آموزش، درمان و رویکردهای فرزندپروری نقش داشتند.
همه یادگیرندگان متفاوت هستند، بنابراین استفاده از رویکردهای مختلف، مانند ترکیب استراتژی‌های رفتاری، سازنده‌گرایانه و تجربی می‌تواند به حداکثر کردن فرصت‌های یادگیری و بهبود نتایج آموزشی کمک کند.

منبع اصلی: verywellmind